سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 781336
  • بازدید امروز: 92
  • بازدید دیروز: 196
  • تعداد کل پست ها: 278
درباره
سیدمحمدحسن صالح[90]

منم مثل خیلی ها توی این عالم نفس می کشم . فقط دلم میخواد که زمین وزمان رو آلوده نکنم!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
دین[46] ، شهرضا[35] ، سیاسی[27] ، انقلاب[20] ، خاطره[18] ، سفرنامه هند[15] ، امام حسین[12] ، حجاب[10] ، پست مدرنیسم[10] ، سفرنامه عمره[9] ، رسانه[7] ، قم[7] ، انتخابات[7] ، امام زمان[7] ، اخلاق[5] ، امام رضا[5] ، غدیر علی ممیز[5] ، شادی[4] ، اجتماعی[4] ، پیامبر اکرم[4] ، حضرت معصومه[4] ، حضرت زهرا[3] ، دعا[3] ، انتخابات[3] ، امام خامنه ای[3] ، صبر[3] ، علم[3] ، عبادت[2] ، ماهواره[2] ، مرگ[2] ، مقاله[2] ، نوروز[2] ، سینما[2] ، سفرنامه هندوستان[2] ، زن[2] ، امام حسن عسکری[2] ، ازدواج[2] ، امام جواد[2] ، دوستی[2] ، خانواده[2] ، فلسطین[2] ، کتاب شناسی[2] ، کودک[2] ، شهادت[2] ، حضرت زینب[1] ، حکمت الهی[1] ، حوزه[1] ، بدعت[1] ، ترافیک[1] ، تهاجم فرهنگی[1] ، جنگ نرم[1] ، چهارشنبه سوری[1] ، امام حسن[1] ، اسرائیل[1] ، احترام به والدین[1] ، اخلاق[1] ، اربعین[1] ، آزادی[1] ، امام خمینی[1] ، امام سجاد[1] ، امام صادق[1] ، امام عسکری[1] ، امام علی[1] ، سفر نامه عمره[1] ، سفرنامه بوشهر[1] ، رضاخان[1] ، سفرنامه کردستان[1] ، شب قدر[1] ، شهید بهشتی[1] ، شهید مطهری[1] ، شیطان[1] ، هندوئیسم[1] ، ولایت فقیه[1] ، وهابیت[1] ، کتاب جدید[1] ، مسیحیت[1] ، معرفی کتاب[1] ، مفاتیح الجنان[1] ، عوض حیدرپور[1] ، عید غدیر[1] ، کودک[1] ، ماه رمضان[1] ، ماه شعبان[1] ،

 

آنچه که از قیام سیدالشهداء علیه السلام از سوی رسانه های مکتوب، دیداری و شنیداری به جهان تشنه معنا مخابره شده است قیامی مظلومانه و به حق است که صرفا درقالب مفاهیم و اعتقادات شیعی قابل توجیه است.در این ترجمان قیام کننده دشت نینوا در سال 61 هجری قمری امام سوم شیعیان معرفی می شود. این در حالیست که وقتی در میان صحبت ها و سخنرانی های حضرت سیدالشهداء از شروع هجرت خود از مکه به سوی کربلا درنگی می کنیم حضرتش در معرفی خود فراتر از مفاهیم اختصاصی شیعه ، بر ابن الرسول بودن خود تاکید نموده است.نتیجه ناخواسته تفسیر کربلا در قالب صرفا شیعی و ایجاد منطقه ممنوعه معرفتی اینست که خیل عظیمی از مسلمانان غیر شیعه را به طور خودکار از آشنا شدن با معارف اهل بیت دچار تردید و دل زدگی می کنیم به گونه ای که این تصور ایجاد می شود که غیر شیعه حق عزاداری بر اباعبدالله را ندارد. در این میان حتی برای مخاطبین غیر شیعی که سالیان متمادی بر اعتقادی ناهمگون با ما رشد و نمو یافته است ارتباط به حق و تردید ناپذیر میان شهادت مظلومانه سید الشهدا و انحراف نا بخشودنی سقیفه ، افشاگری و رک گویی می شود به گونه ای که مخاطب میان عزاداری و اقرار به مظلومیت و ظلم ستیزی نوه پیامبر و بین انکار اعتقاد خود در مساله خلافت متاثر از عوامل مختلف مانند تعصب، ترس از تبعات و ... قید عزاداری و بلکه تفکر درباره شهادت سیدالشهداء و عوامل آن را می زند و حتی این لجاجت و متعاقب آن بی خبری خودخواسته به جائی می رسد که مسلمانی حاضر می شود در میان عزاداران سید الشهداء فی سبیل الله و به امید بهشتی شدن حمله انتحاری انجام دهد.این تفسیر بد ذوقانه از قیام امام حسین(ع) ، عزاداری برآن حضرت را که سالیان دراز از مستحکم ترین نقاط اشتراک عملی و مناسکی میان شیعه و اهل تسنن(به غیر از ناصبی ها و سلفی ها) بوده است را تبدیل به نقطه افتراق و جدائی و بلکه دشمنی می نماید. این کیمیاگری مغرضانه! یعنی گوهر وحدت را  تبدیل به تخم نفاق کردن سناریویی است که در دهه اخیر شدت گرفته است. گاه خود خواسته و به تطمیع دلارهای روباه استعمار و گاه ناخواسته و به تحریک رسانه های شیعی نام و مغرض صفت!

 اما غنای معرفتی نیم روز نینوا به همین جا ختم نمی شود.در تعمیمی گسترده تر باید گفت ابعاد و آثار قیام سیدالشهداء می تواند نقطه اشتراکی نه فقط برای مسلمانان بلکه برای آزادیخواهان جهان و طالبان وصول به مقام انسانیت باشد. به دیگر سخن تمام کسانی که در کره خاکی در راه مبارزه با ظلم و استکبار گام بر می دارند می توانند و بلکه ناگزیرند که حول محور یک حادثه تاریخی اما تاریخ ساز به نام حماسه کربلا جمع شده و تمام نقاط افتراق خود را به اشتراک تبدیل کنند.نتیجه این فرایند مهم و البته دقیق این می شود که عزاداری سید الشهداء از نگاه مثلا یک اندیشمند مسیحی و یا حتی بی دین ، رسمی صرفا شیعی و یا هنجاری اجتماعی و سنتی مذهبی برای کشورهایی خاص( مانند پاکستان و ایران و عراق) تفسیر نمی شود(آنچنانکه در برخی از دائره المعارف ها اتفاق افتاده است)، بلکه بعنوان یک نیاز برای کل جهان تفسیر می شود. باز تکرار می کنم: یک نیاز و نه صرفا یک سوژه تاریخی .شاید اگرسستی رسانه ای نبود ما امروز هزاران نوع اقرار از نوع اعتراف گاندی را در چنته داشتیم که بر اساس آن می توانستیم  رساتر و محکم تر ادعا کنیم که تفکر ناب شیعی ظرفیت و قدرت رهبری کل جهان در مبارزه با ظلم و بیداد را دارد. قیام سید الشهدا حتی از نگاه برون دینی می تواند هویت یک ملت را تشکیل دهد و زبان مشترک در دفاع از تمامیت ارضی به شمار آید.در این مورد بازخوانی تکه کلامی نغز و پر معنا از پیرجماران آدمی را به وجد می آورد که به روشنفکران غربزده و مخالف عزاداری نهیب می زند که اگر راست می گویید و وطن پرستید بدانید که حب وطن تنها به عزای حسین(ع) مصداق می یابد: «ملت ما قدر این مجالس را بدانند، مجالسى است که زنده نگه مى‏دارد ملتها را. در ایام عاشورا زیاد و زیادتر... اگر بُعد سیاسى اینها را اینها بفهمند، همان غربزده‏ها هم مجلس بپا مى‏کنند و عزادارى مى‏کنند، چنانچه ملت را بخواهند و کشور خودشان را بخواهند.» (صحیفه امام/ج‏16/ص347) درست در همان سالها رزمندگان ایرانی با تمسک به قهرمانان حماسه کربلا و با شعار(یا حسین) و (یا ابالفضل) سنگر های دفاع را یک به یک پر می کردند در حالیکه حتی خرده نامی هم از کوروش و داریوش و خشایار شاه نبود.

کوتاهه آنکه:

1-صرف نظر از خباثت حکومت های مرتجع منطقه و سعی و اهتمام آنها در شیعه هراسی و ایران ستیزی، چه مقدار از تفسیر انحصار گرایانه از عاشورا معلول کم کاری ما و رسانه های شیعی است؟ در این نگاه بخشی و ناقص به کربلا، حماسه سید الشهدا(ع) و اصحابش در برابر مخاطب نامتعارف و ناآشنا به شیعه، به عنوان امام سوم شیعیان و نه فرزند پیامبر عرضه می شود.هم چنین در برابر مخاطب جهانی به جای دست گذاشتن روی نقاط اشتراک نقاط مبهم و غیر قابل تفسیر برجسته می شود. بگذریم از دست های پلیدی که از این بالاتر رفته و عملی مشمئز کننده مانند قمه زنی را به عنوان مترادف تاسوعاو عاشورا به جهان مخابره می کنند.

2- از نیم روز کربلا چهارده قرن می گذرد. به دسته های عزا که می نگری گو اینکه اینان به تازگی داغ پدر را دیده اند.این جاودانه ماندن که با هیچ فرضیه مادی قابل هضم نیست ایا ارزش معرفی شدن به جهان و قلب های تشنه معنویت را ندارد.آیا از ظلم ستیزی امام حسین به اندازه مظلومانه کشته شدنش سخن گفته ایم؟ آیا برای جهان کربلا را حماسه تفسیر کرده ایم یا صرفا یک مقتل؟ آیا عاطفه کربلا را برای مخاطب منزجر از خشونت تبیین کرده ایم؟ آیا از عرفان کربلا برای بشر مسحور معنویت های کاذب تحفه ای فراهم کرده ایم؟ آیا توانسته ایم جهان را قانع کنیم که عزاداری و زنده نگه داشتن این قیام یک ضرورت و نیاز وافر است و نه صرفا یک شرق شناسی ناقص و بی مصرف!پس بیاییم سید الشهداء را برای فرزندانمان به عنوان مقتدای شهید روضه کنیم، برای هم کیشانمان به عنوان فرزند پیامبر و یک مسلمان واقعی روایت کنیم و برای همنوعانمان به عنوان یک انسان مبارز هدیه کنیم... 

 




برچسب ها : دین برچسب ها : امام حسین



 

نه رکوردی در گینس است و نه یک فیلم در ژانر تخیلی، انسان 250 ساله عنوانی برای یک کتاب سیصد و چند صفحه ای است. نامش جذاب و در عین حال بیانگر یک واقعیت نسبتا مغفول است. برای اولین بار رهبر انقلاب در دومین کنگره جهانی امام رضا در سال1365 عنوان کلیدی(انسان 250ساله) را که تصویرگر حرکت یکپارچه و پیوسته ائمه به سوی مقصدی واحد است را بکار بردند.سه سال پیش با گردآوری سخنان رهبری معظم درباره تک تک امامان معصوم که به صورت سخنرانی و یا مکتوب عرضه شده کتابی منتشر شد به عنوان انسان 250 ساله.

خصوصیت بارز این کتاب ، نگاه بالادستی و فرابخشی به سیر حرکت پیامبر اکرم و امامان(ع) و دید کلان نگر نسبت به اعمال معصومانه آنهاست.به دیگر سخن این کتاب نه تاریخ بلکه تحلیل فرامقطعی تاریخ است .شکی نیست که تفاوت های فرهنگی و سیاسی در دوران های مختلف ائمه باعث شده است که تفاوت هایی در سیره آنها مشاهده شود.عصر ظهور اسلام،درگیری اسلام علوی و اسلام اموی، عصر تقیه و عصر غیبت و تشکیل شبکه های گسترده وکالت و سرانجام رسیدن به زمانه غیبت کبری نتایجی حداقلی از مطالعه جزء نگرانه نسبت به معصومین است. حال آنکه همان طور که در موردآیات قران کریم صرف نظر از خود آیه، مفسرین ارتباط ایه با قبل و بعدش را هم مورد واکاوی قرار می دهند در مورد قران ناطق هم مقایسه منطقی عملکرد هر امامی با دوران قبل و بعد خود نتیجه ای جالب و گاه غیر منتظره را به ما عرضه می کند.به دیگر سخن سوای از برداشتی که از زندگی شصت و سه ساله امیر المومنین به دست می آید ما شاهد حرکتی استمراری هستیم که در ان بقیه امامان تا خاتم الائمه با وجود تفاوت های عصر زندگی شان و شرایط مساعد یا نامساعد تبلیغ و تحکیم و استقرار دین در ان مشترکند.به تعبیر رهبر انقلاب در این کتاب: زندگی این بزرگواران علی رغم تفاوت ظاهری در مجموع یک حرکت مستمر و طولانی است که از سال دهم ، یازدهم هجرت شروع می شود و دویست و پنجاه سال ادامه پیدا می کند و به سال دویست و شصت که سال شروع غیبت صغری است خاتمه پیدا می کند. توجه به این نگاه کلان از یک سو برخی تعارضات ظاهری در رفتار امامان را برای مخاطب سده پانزدهم اسلام روشن و توجیه می کند، از سوی دیگر موید این نکته است که بدون داشتن راهبرد و برنامه های دراز مدت عملا هیچ فعالیت فرهنگی عمیق واز جمله احیای تمدن عمیق و اثر گذار به دست نخواهد آمد.

قرار نیست در این کتاب بدانید جنگ جمل و صفین و نهروان چند سال و چند ماه طول کشید.قرار نیست آن به آن و صفحه و به صفحه اسم خلفای ناحق اموی و عباسی جلوی چشمان خواننده ردیف شوند و سپس محاکمه، قرار است خط سیر یک حرکت مقدس تبیین شود که در راه به مقصد رسیدن آن سیزده معصوم طعم شهادت را نوشیدند و معصوم آخر هم به غیبتی سرنوشت ساز درآمد.با مطالعه این کتاب می توان اذعان کرد که ائمه از لحظه شهادت پیامبر تا سال غیبت امام زمان(ع) صرفا به جامعه ای اسلامی قانع نبودند ودر صدد بودند که حکومت اسلامی را به وجود بیاورند. منتها این حکومت لزوما در زمان خودشان مد نظر نبود لذا حتی با مخالفت هائی با قیام های مسلحانه از سوی برخی امامان مواجه می شویم.به دیگر سخن تشکیل این حکومت می توانست در آینده ای میان مدت و یا بلند مدت هم محقق شود.تدبر در این نکته می تواند نگاه ها به انقلاب اسلامی ایران و نقش آن در تحقق خواسته امامان معصوم و بلکه انبیاء الهی را عمیق تر و نافذتر کند و فراتر از تفسیر ظاهری وکوته بینانه از ان یعنی تغییر یافتن عادی و مرسوم حکومتی به حکومت و سیستمی دیگر ، جنبه ای قدسی و فرا ناسوتی از حرکت و نهضت امام خمینی(ره) را برای همگان رو کند به گونه ای که قطعه ای بزرگ از پازل تشکیل حکومت الهی تکمیل شده وراه برای فرجام آن یعنی انقلاب امام دوازدهم(ع) هموارتر شود.

این کتاب را در یک ساله اخیر در بسیاری از سخنرانی ها و کلاس هایم معرفی کرده ام و تاکید کرده ام به خواندنش. مخصوصا که بخاطر دارا بودن تکه های زیادی از تاریخ کمتر گفته شده اقشار مختلفی از مردم می توانند از آن بهره مند شوند و نگاه خودشان به امامان را از سیری مقطعی و بخشی نگر به حرکتی مستمر و نظام مند در بعد فرهنگی وسیاسی ارتقاء بخشند.

 




برچسب ها : دین برچسب ها : انقلاب



 

دوسه روز پیش در کلاس زبان به مناسبتی استاد پرنشاط و البته جهان دیده ما بحث شِلتی ها (shelty  ) را پیش کشید.روحیه خوبی دارد. بخاطر مطالعات زبان شناختی و هم چنین تجربیات مختلف در خارج از کشور لایه های فرهنگی لغات و اصطلاحات را هم به خوبی واکاوی می کند. او معتقد است که نباید به صورت سیاه و سفید به دیگران نگاه کرد. ممکن است دیگرانی هم  رسم های قابل تحسینی هم داشته باشند که ما نسبت به آنها بی توجهیم و یا در انجام آن سستی می کنیم.یکی از مصادیقی که او به مناسبتی از ان یاد کرد شلتر ها و اصطلاحا گرمخانه ها در کشورهای اروپائی است.این مراکز به طور خاص به مکان های کوچک و بزرگی گفته می شود که بی خانمان ها در مدت زمان معینی در آنجا اسکان می یابند.در برخی از این مراکز اسکان رایگان فقط به مدت یک شبانه روز است ودر روزهای دیگر مبلغ مختصری دریافت می شود. البته از روز دوم راه کسب درامد برای ساکنین بی بضاعت قبلا ترسیم وتنظیم شده است به این معناکه انها می توانند در مراکزی که به امور خیریه می پردازند فعالیت های مورد نیاز را انجام دهند ودر عوض به اسکان رایگان خود ادامه دهند. بد نیست بدانید یکی از این فعالیت ها ی خیریه صحبت کردن با سالمندان است که در نوع خود جالب توجه است! استاد در ادامه به ذکر خاطره ای تاسف آور و نه چندان تاریخ گذشته ازحال و روز یک مسافر بخت برگشته که به دلیلی بی پول شده بود پرداخت و اینکه همراه و همدوش او به مراکز مختلف در قم سر زده و تمام آنها از اسکان موقت این فرد و تغذیه او امتناع کرده اند به طوری که در شهر کریمه اهل بیت(ع) و عش آل محمدی که قرار است به عنوان الگو به جهان معرفی شود یک سرپناه برای کسی که نه بخاطر سوء اختیار بلکه بخاطر بخت بد به صورت موقت دچار بی بضاعتی رنج آور شده وجود ندارد.استاد در ادامه یک تلنگر اساسی به ما زد؟ در مدیریت شهری کشور ما ابن السبیل ها چه جایگاهی دارند؟ فرض کنید شما بعنوان یک انسان عادی جهت کاری اداری عازم شهری شدید که هیچ دوست و یا خویشاوندی در آنجا ندارید. به دلایل مختلف(که کم هم نیستند!) شما بی پول شدید.در این میان حتی ممکن است بی کفش هم بشوید! به کجا باید مراجعه کنید؟ در کجا باید بخوابید؟ زیر درخت؟ کنار ساختمان ها؟ حرم یک امامزاده؟ و یا... حال فرض کنید که این مورد خاص یک خانم هم باشد. واقعا چه خطراتی او را تهدید می کند؟ و هزار و یک سو ال دیگر.

حدود ده سال پیش و بعد از مرگ یک کارتن خواب بر اثر سرمای پایتخت سه گرمخانه در جنوب تهران ساخته شد که وظیفه ذاتی آنها پذیرائی از کسانی بود که سرپناهی ندارند.در سالهای بعد مراکزی به همین کیفیت در برخی نقاط( عمدتا مراکز استان ها) ساخته شد که خواسته یا ناخواسته با نام اعتیاد گره خورد و بیشتر پذیرای معتادانی هستند که از خانه و جامعه طرد شده اند تا در این میان راهی برای ترک دادن آنها هم اندیشیده شود. از سوی دیگر دو مفهوم(مسکین) و (ابن السبیل) از پربسامد ترین مفاهیم در فقه اقتصادی و فقه اخلاقی اسلام است. در این میان مفهوم نام آشنائی به نام (فقیر) هم وجود دارد.فرق میان مسکین و فقیر از لحاظ فقهی اینست که فقیر کسی است که خرج سالیانه اش را ندارد و مسکین کسی است که در تامین قوت روزانه هم درمانده و ناتوان است.در کشور ما نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و بنیاد 15 خرداد در نگاه کلان و راهبردی بیشتر به قشر فقیر پرداخته اند تا قشر مسکین. بدین معنا که شخص یا خانواده هایی که دارای درامد غیر ثابت هستند را تحت پوشش گرفته تا نهایتا این افراد دارای درامد ثابتی شده و در نهایت از چتر حمایتی خارج شوند. اینکه چقدر به این مکانیزم عمل شده است خود جای بحث دیگری دارد. اما در این میان تکلیف رسمی مساکین و از راه ماندگان مشخص نشده است.این در حالی است که این دو گروه بعنوان مصادیق قطعی مصرف خمس و صدقه رسما در قران مورد اشاره و تاکید قرار گرفته اند(البته فقهای امامیه در استحقاق خمس هاشمی بودن را هم شرط می دانند).به نظر نمی رسد کسی ادعا کند که ابن السبیل در طول تاریخ تطور معنائی پیدا کرده است و مثلا سبیل به معنای راه اعتقادی و بینشی و ابن السبیل به معنای گمراه و اصطلاحا از راه به در شده است.به دیگر سخن همیشه و در هرکجا می توان مصادیقی را پیدا کرد که در راه مانده هستند به همان معنای بدوی و ظاهری که به ذهن می آید. جالب آنکه در شهرهای کوچک و بزرگ ایران یکی از مراکزی که شهرسازی بدان توجه می شد همین واقعیت است. لذا ما با ساختمان هایی مواجه بودیم که اصطلاحا (تکیه فقرا) نامیده می شدند. از یک سو کسانی که سرپناهی نداشتند و یا غریب و در راه مانده بودند در آنجا بیتوته می کردند واز سوی دیگراز اماکنی که مردم مقید به اداء نذورات در انجا بودند همین تکیه ها بود. مردم برای این مهمانان سرپناه غذا و اب می اوردند و در طلب رضوان الهی سبقت می جستند.در این میان چند نکته کوتاه نباید فراموش شود:

اول: ممکن است کسی بگوید چشم ما انقدر به دیدن کمبودهای بزرگ و کلان عادت کرده است که برای ابن السبیل جایی نمانده است. کشور ما از برخی کمبودها و مشکلات اساسی رنج می برد که حل اینگونه معضلات در الویت های دو یا سه رقمی! جای می گیرند با اینحال فراموش نکنیم برای تکمیل یک پازل زیبا گاه کنار هم گذاشتن همین قطعات ریز و ناچیز کاری می کنند که از قطعات بزرگ و کلان بر نمی آید.

دوم: کم نبوده اند افرادی که به طور شخصی در زندگی خودشان و با توجه به بضاعت مناسبشان به این مقوله پرداخته اند. بنابر شنیده ها همیشه افرادی بوده اند که خانه هایشان را برای اسکان بی پناهان در اختیار می گذاشته اند. هم چنین هنوز صاحبخانه هایی وجود دارند که سفره های دائمی غذا برای نیازمندان پهن می کنند.بحث اصلی من نگاه اساسی و حکومتی به این قضیه است و نه اعمال خیرخواهانه شخصی که در قدیم پر رنگ تر بوده و امروزه کم وبیش ادامه دارد.البته شکی نیست که نهاد های رسمی بدون کمک و قدم خیر مردم نمی توانند کاری از پیش ببرند.

سوم: از مهم ترین دلائل امتناع نهاد های شهری مانند شهرداری ها از عدم توجه نظام مند به بحث ابن السبیل و مسکین ، سوء استفاده های احتمالی از این مقوله و اصطلاحا تبدیل شدن یک مکان خیرخواهانه به یک پاتوق مفسده انگیز است.به نظر می رسد می توان با برخی دقت نظرها این سوء استفاده ها را به حداقل رساند(اگرچه قطعا به صفر نخواهد رسید)


 

 




برچسب ها : دین برچسب ها : اجتماعی



 

یک قایق دو نفره موتوری با وسایلی اندک و ناچیز،طی کردن پیچ و خم های خطرناک رودخانه های آمریکای جنوبی و گذشتن از جنگل های دلهره آور آمازون تنها گوشه ها و تیترهایی از سفرنامه برادران امیدوار برای رسیدن به قبیله(جیوارو) در جنگل های کشور (اکوادور)است.عیسی و عبدالله امیدوار دو برادر بودند که در دهه چهل سفر شگفت انگیز و چند ساله خود را به پنج قاره جهان با وجود سختی ها و ناملایمات ،چه از سوی انسانها و چه از سوی طبیعت، با موفقیت به فرجام می رسانند و در بازگشت به ایران فیلم و عکس های بسیار نادر و کمیاب و هم چنین اطلاعات ذی قیمتی را برای کهن بوم خویش وبلکه در مواردی برای مردم جهان به ارمغان می آورندچراکه اینکه بعنوان اولین انسانها وارد برخی مناطق جهان شدند.وسائل و تجهیزات این مسافرت به اضافه عکس های تهیه شده امروزه در یکی از موزه های کاخ سعدآباد به نمایش درآمده و یکی از دو برادر(که فی الحال ساکن ایران است) به طور زنده و گویا سفره سفرش را برای بازدیدکنندگان باز می کند و تجربیاتش را تقسیم. ظاهرا بازگشت برادران امیدوار در زمان خودش غوغائی در وطن بپا کرده اما امروزه فروکش کرده و جوانان هم وطن بیشتر به فیس بوک و واتس آپ و لاین دلمشغولند تا خواندن یک کتاب آنهم از نوع سفرنامه هفتصد صفحه ای. قبلا به طور پراکنده و به عنوان تنفس و وقت استراحت در میان مطالعات تخصصی ام آن را مطالعه کرده ام.قسمتی از این سفر به آمریکای جنوبی و قبائل بومی جنگل های آمازون انجام شده است. برادران امیدوار بعنوان اولین انسانهایی که به قبیله جیوارو وارد شدندو سالم برگشتند در جهان خبر ساز شدند.بومی های جیوارو خشن ترین بومیان آمازون به شمار می روند.آنها عادت داشتند که پس از پای درآوردن دشمن یا جهانگردی سر او را از بدن جدا کرده و آن را به عنوان رهاوردی جنگی یا دوستانه در قبیله خود حفظ کنند.در این میان یکی از شگفت انگیز ترین کارها را انجام می دادند که عبارت است از کوچک کردن طبیعی سر انسان بدون کمترین چروک با استفاده از چند محلول گیاهی.در این فرآیند که چند و چون آن به طور کامل در سفرنامه ذکر شده است کله انسان به اندازه یک پرتقال می شود اما موهای او به اندازه و شکل طبیعی خود باقی مانده و در آن کوچک ترین تغییری داده نمی شود..در این قبیله خون اشام تنها یک چیز به عنوان زینت یا هدیه کاربرد داشت و آن هم چیزی نبود جز همین سرهای کوچک شده.قبل از این دو برادر چند کشیش مسیحی و یک پزشک آلمانی هم قدم به این منطقه گذاشته بودند ولیکن سرانها دچار چنین سرنوشت دردناکی شد. برادران امیدوار به محض فهمیدن اصل ماجرا و این که چه دامی برایشان پهن شده است سریعا از آنجا خارج شده و به عنوان اولین انسان ها سالم از این جهنم سبز جان به در می برند.امروزه یکی از آن سرها را می توان در موزه برادران امیدوار مشاهده کرد.

امروز، اما لازم نیست وحشی گری را در جنگل های دو هزار کیلومتر ان سو ترو با عبور از موانع مرگبار طبیعی جستجو کنیم،بلکه کنار گوش خوش فرم خودمان،کم تر از صد کیلومتری مرزهای غربی مان به وفور یافت می شود. هم چنین لازم نیست قدم رنجه کرده و رنج سفر را بدوش بکشیم، خونخواران داعش خودشان با آب و تاب، با نام الله و محمد بن عبدالله! سرهای بریده را حواله خانه ها و درگاه های مجازی مان می کنند.فرق نمی کند این سرها از آنِ که باشد، مسیحی، ایزدی، علوی ، ... هرچه باشد ذبح انسانیت است در غوغای تمدن مدرن که با سوت و کف صریح و یا سرتکان دادن های پنهان مدعیان حقوق بشر همراه است. وحشیان جیوارو این بار نه در یک جهنم سبز بلکه در بیابانی گرم مشغول تفریح با کله اند، با آن فوتبال بازی می کنند! کباب درست می کنند! و باآب و تاب تعریف می کنند!حتی استاد وهابی صریحا در کلاسش می گوید سربریدن انسان با سربریدن گوسفند فرق دارد و باید همراه با لذت و کیف باشد! آنهم به اسم حکومت اسلام!.....و باز هم این دین است که به یغما می رود ای خدا.............................! چه کنیم با این غده بدخیم که سالها قبل از بیت المقدس و سرزمین زیتون سرباز کرد و قبله نخست را ضربدری کرد و امروز سر دیگرش در کناره کربلای حسین پیدا شده است؟ این الطبیب؟ این الرفیق؟این؟


 




برچسب ها : دین برچسب ها : سیاسی



 

اگرچه استفاده بهینه و مناسب از منابع طبیعی امروزه به ضرورتی برای کل جهان مصرف کننده تبدیل شده است ولیکن در مناطقی از کره خاکی مانند کشورمان با توجه به واقعیتی به نام بد مصرفی، و هم چنین عقب ماندگی علمی تاریخی در تدوین و ساخت چرخه نهایی استفاده از منابع خام؛ این ضرورت دو چندان و مضاعف شده به گونه ای  که به دغدغه مسئولین امر از یک سو و یک علامت سوال مهم برای برخی از مردم عادی از سوی دیگر تبدیل  شده است. در این میان در ایران همواره چالش محدودیت منابع آبی در صدر هشدارها و بیم ها بوده است. اگرچه ذائقه تاریخی مناطق پرآب در طول تاریخ به استفاده دلبخواهی وغیر اضطراری ازاین ماده حیات بخش عادت یافته است ولیکن اهتمام مدیریت آب کشور در دهه های گذشته مبنی بر انتقال این آب به مناطق خشک تر و محتاج تر چالشی عمومی به نام کم آبی را برای کل مناطق ایران پدید آورده است.هم چنین در فصول گرم و سرد سال ، به ترتیب برق و گاز هم در صدر هشدارها قرار می گیرند و رسانه های عمومی دولتی و خصوصی پیوسته ترغیب به کم مصرف کردن و یا حتی قطع موقت استفاده از آن می نمایند.

در بعدی کلان تر باید گفت با توجه به چالش های مدیریت انرژی در جهان خود بخود پای دین هم به میدان این ساماندهی باز شده است چه اینکه بیش از دو سوم مردم عالم خود را پیرو یکی از سه دین ابراهیمی( اسلام، مسیحیت و یهودیت) می دانند و عملا استفاده از ظرفیت اموزه های دینی در مدیریت بهتر جهان بسیار مورد توجه و اهتمام است. در جهان مسیحیت در قرن بیستم دین مسیح را نه یک ابزار مفید در راه استفاده بهتر از منابع زیست محیطی، بلکه به عنوان متهم ردیف اول در بحران های پیش آمده در این حوزه معرفی می کردند. راز این اتهام در مفهومی نهفته است که بارها در متن مقدس مسیحی تکرار شده است و البته علاوه بر مسیحیت، اسلام و یهودیت هم از آن بهره برده اند و ان مفهوم کلیدی و مهم و در عین حال تخصصی تسخیر است.در مهندسی ادیان ابراهیمی انسان به عنوان خلیفه خدا( و مخصوصا انسان کامل) به عنوان غایت حرکت نظام طبیعی معرفی می شود به طوریکه تمام منابع طبیعی(طبق یک دستور بالادستی و ماوراء طبیعی) مسخر و تحت فرمان انسان قرار می گیرد و از حیث عرفانی و باطنی این تسخیر نه تنها مزاحم رشد جهان بلکه به عنوان نقطه ثقل وجود ماده و به عنوان کمال آن معرفی می شود یعنی از انجا که کمال هر وجودی متناسب با خود ان موجود است کمال یک ماده طبیعی در استفاده انسان از آن است. با این وجود منتقدین از بعد کلامی قضیه غفلت ورزیدند چه اینکه در  نگاه اعتقادی این ادیان  طبیعت به عنوان( فعل خداوند)به شمار می رود  که  آیت و نشانه تکوینی بر حکمت خداوند متعال است و در پرتوآن تسخیر فرآیندی حکیمانه و سازنده و نه مخرب و ویرانگر تعریف می شود چراکه در این نگاه انسان ها با یک نعمت که قابلیت بازخواست دارد مواجهند و نه یک اتفاق خشک و خالی که مبدا و معاد در آن لحاظ نشده است. توجیه صحیح مفهوم تسخیر باعث شد که خیلی زود جبهه ها عوض شود و دین نه مزاحم منابع طبیعی بلکه مهم ترین مدافع ان تبدیل شود.

در کشور ما هشدارها در مورد استفاده نابخردانه و غیر منطقی از اب و انرژی های کهن و نو در قالب ادبیاتی ارائه می شود که نشان می دهد ظرفیت دین خاتم در ان نادیده گرفته شده است. اینکه بگوییم آب و برق و گاز را درست مصرف کنیم چون که نسل های آینده با مشکل مواجه و اصطلاحا سرشان بی کلاه می ماند اگرچه من حیث نفسه مطلبی درست و واقعیتی غیر قابل تردید است ولیکن در یک جامعه ایمانی و دینی این ادبیات به نوعی سکولار به شمار می رود.در یک جامعه دینی بیم و امید با پروردگار و صفات ربوبی او پیوند وثیق و لحظه به لحظه دارد. استفاده از مفهومی فقهی و اخلاقی به نام(حرمت و مذموم بودن اسراف) تنها یک مورد از ظرفیت های دینی برای کنترل منابع انرژی است. به دیگر سخن بین این دو جمله که ( زیاده روی نکنید چون فرزندتان بدون آب و برق می ماند) و بین این جمله که ( اسراف نکنید چون حرام است و خداوند دوست ندارد. ان الله لا یحب المسرفین) می توان دو مشی جداگانه را به وضوح مشاهده کرد. تقدس از جمله مفاهیم سازنده و کارآمدی است که ادیان مختلف آن را رائه کرده اند و با عث تسهیل سازگاری و گذراز چرخه مختلف زندگی بشری می شود. این مفهوم در حقیقت اشاره به درک جنبه های مختلف زندگی به عنوان جلوه و ظهور و نقش خداوند است.برای مثال بارداری بیش از انکه یک واقع بیولوژیک باشد می تواند معنای معنوی داشته باشد ودر بسیاری مذاهب معنای معنوی عمیقی برای آن قائل هستند و آن را برکت و هدیه ای از جانب خداوند درنظر می گیرند. طبق این دیدگاه فرزند می شود هدیه و مایه برکت و نه مایه وبال و سرافکندگی. همین فرآیندرا می توان در ساحت زیست محیطی و تعامل انسان با محیط پیرامونی خویش پی گرفت.فرصتی که به نظر می رسد از سوی رسانه های داخلی نادیده گرفته شده است و یا صرفا به صورت سطحی با آن برخورد کرده اند. آنچه ذکر شد تنها از جنبه سلبی قضیه  بود و آموزهای پرشمار دینی که به جنبه های اثباتی و نوعی ترغیب به کشف انرژی های نو می پردازد نگاه ویژه و مدبرانه تری را می طلبد. به عنوان نمونه در قران کریم در راستای ذکر احوالات حکومت سلیمان نبی به عنوان یک حکومت دینی ، انرژی باد و استفاده سلیمان از ان (که شاید لزوما استفاده اعجازی و خرق عادت نیست) مورد اهتمام جدی قرار گرفته است. با اینحال باید اقرار کرد برای رسیدن به شاخصه( بهینه مصرف کنیم چون خدا دوست دارد) نیاز به یک مقدمه و پیش نیاز مهم است و ان بالا بردن سرانه تدین و سلوک عملی دینداران است تا با تکیه برآن و در دو ساحت اخلاق و فقه مدیریت بهینه از منابع طبیعی را سامان بخشید.در این صورت است که مدیریت انرژی اولا نه توسط بخش های حکومتی و به صورت بخشنامه ای و دستوری بلکه توسط تک تک متدینین و با کمترین هزینه انجام خواهد شد و ثانیا نه به عنوان یک محدودیت آزار دهنده و موقت بلکه یک وظیفه مقدس و لازم برای تقرب به خداوند در میان وظایف دینی جانمایی خواهد شد به طوریکه شخص درست مصرف کردن را همانند مناسک عبادی راهی برای نزدیک تر شدن به خدا می داند.



 




برچسب ها : دین


صفحات :
|  <  1  2  3  4  5  >>  >  |