سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 779650
  • بازدید امروز: 9
  • بازدید دیروز: 6
  • تعداد کل پست ها: 278
درباره
سیدمحمدحسن صالح[90]

منم مثل خیلی ها توی این عالم نفس می کشم . فقط دلم میخواد که زمین وزمان رو آلوده نکنم!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
دین[46] ، شهرضا[35] ، سیاسی[27] ، انقلاب[20] ، خاطره[18] ، سفرنامه هند[15] ، امام حسین[12] ، حجاب[10] ، پست مدرنیسم[10] ، سفرنامه عمره[9] ، رسانه[7] ، قم[7] ، انتخابات[7] ، امام زمان[7] ، اخلاق[5] ، امام رضا[5] ، غدیر علی ممیز[5] ، شادی[4] ، اجتماعی[4] ، پیامبر اکرم[4] ، حضرت معصومه[4] ، حضرت زهرا[3] ، دعا[3] ، انتخابات[3] ، امام خامنه ای[3] ، صبر[3] ، علم[3] ، عبادت[2] ، ماهواره[2] ، مرگ[2] ، مقاله[2] ، نوروز[2] ، سینما[2] ، سفرنامه هندوستان[2] ، زن[2] ، امام حسن عسکری[2] ، ازدواج[2] ، امام جواد[2] ، دوستی[2] ، خانواده[2] ، فلسطین[2] ، کتاب شناسی[2] ، کودک[2] ، شهادت[2] ، حضرت زینب[1] ، حکمت الهی[1] ، حوزه[1] ، بدعت[1] ، ترافیک[1] ، تهاجم فرهنگی[1] ، جنگ نرم[1] ، چهارشنبه سوری[1] ، امام حسن[1] ، اسرائیل[1] ، احترام به والدین[1] ، اخلاق[1] ، اربعین[1] ، آزادی[1] ، امام خمینی[1] ، امام سجاد[1] ، امام صادق[1] ، امام عسکری[1] ، امام علی[1] ، سفر نامه عمره[1] ، سفرنامه بوشهر[1] ، رضاخان[1] ، سفرنامه کردستان[1] ، شب قدر[1] ، شهید بهشتی[1] ، شهید مطهری[1] ، شیطان[1] ، هندوئیسم[1] ، ولایت فقیه[1] ، وهابیت[1] ، کتاب جدید[1] ، مسیحیت[1] ، معرفی کتاب[1] ، مفاتیح الجنان[1] ، عوض حیدرپور[1] ، عید غدیر[1] ، کودک[1] ، ماه رمضان[1] ، ماه شعبان[1] ،

 

پرده اول: بیست میلیون نفر جمع می شوند در یک نقطه از جهان. این رقم رسمی است و الا آنها که اهل تخمین زدن از روی عکس های ماهواره ای هستند و تخصصی هم در این امر دارند رقم واقعی را بیش از این می دانند. ملیت ها در این جا رنگ می بازند. با کمی مسامحه می توان گفت ادیان هم آری. یعنی همانطور که ایرانی و عراقی و لبنانی در کنار استرالیائی و اروپائی پیاده رو به سوی کربلا دارد شیعه و سنی در کنار مسیحی و ایزدی و صابئی هم آری. از منظر استرتژیست های دنیا اینجا معادله برعکس است یعنی هرچه قدر تهدیدها و عربده کشی های دشمنان بیشتر شود این قافله سرش درازتر می شود به طوری که مثلا امسال ولو در حد چند ساعت ،عملا مرزی میان ایران و عراق از لحاظ سخت افزاری وجود نداشت. اگر کسی در میان خود زائران قدم بزند آن را حجی دوباره می پندارد که فقیر و غنی و رئیس و مرئوس همه یکسان و هم قدم رو به سوی کعبه رهسپارند. میله های آهنی ای اما به فاصله پنجاه متری  شماره گزاری شده اند: یک ،دو ،سه.... وقتی چشم ها به 1452 می رسد خدا راشکر می کنی که رسیده ای کربلا. در میانه راه هزاران موکب که حکم استراحتگاه و آشپزخانه موقت را دارند از تو خواهش می کنند که به گردو غبار حضورت مفتخرشان کنی.خدمات این موکب ها  مجموعه کامل از خدمات مناسب برای پادشاهان است: در ابتدا پاهای شما ماساژداده می‌شود، سپس غذای گرم و خوشمزه تعارف می‌کنند و بعد از آن از شما دعوت می‌شود که استراحت کنید، در حالی که لباس‌های شما شسته و اتوزده می‌شود و بعد از بیداری به شما بازگردانده می‌شود و البته همه این کارها رایگان و با مهربانی صورت می‌گیرد   . رقمش به نوشتن و گفتن هم ساده نیست چه برسد به عالم خارج! روزی پنجاه میلیون غذای رایگان در این مسیر سرو می شود آنهم بدون کمترین منت و توسط قشری فقیر و غالبا کشاورز...

پرده دوم: برای غربی ها نام کارناوال مثل نام شب و روز، عادی است.هر ساله در جهان کارناول های زیادی برگزار می شود.سیدنی استرالیا،سان دیه گو در کوبا، نیس در فرانسه، کلن ودوسلدورف در آلمان، ونیز ایتالیا،گلاسکوی انگلیس و پاتراس یونان. بدون شک معروف ترین این کارناول ها ،کارناوال برزیل است . صدها هزار توریست به شهر ریودوژنیرو می اید تا حدود پنجاه هزار نفر برای آنان رقص (سامبا) که یک سنت برزیلی است را اجرا کنند. طبق آمار پارسال در این برنامه حدود یک میلیون نفر شرکت کردند. ریز برنامه های این جشن که در نخستین روزهای سال میلادی انجام می شود تا سال 2030 اعلام شده است و حتی موزه ای تحت عنوان (موزه کارناوال) در پایتخت برزیل روزانه میزبان جیب جهانگردان است.

 

پرده سوم: به رقم کار ندارم که جنگ ما، جنگ اعداد نیست. فرض می کنیم آن نوزده میلیون را ما ساخته ایم! هم چنین کاری نداریم که یکی سراسر معنویت است و دیگری سراسر شهوت.دو صحنه از تجمع پرشور بشری اتفاق می افتد. اما مقایسه  عکس العمل رسانه های غربی که همیشه بر طبل صداقت خودشان می کوبند در این دو منطقه از جهان دیدنی است. یکی در سرزمین قهوه و نزدیک به آمریکای شمالی و دیگری سرزمین خرما و درست وسط خاورمیانه و بغل گوش موصل بدستانی که خود را حکومت اسلامی عراق و شام(همان داعش) می خوانند.عمده خبرگزاری های جهان از برزیل خبر کارناوال سالانه را به جهان مخابره می کنند،بلکه برخی شبکه ها به طور زنده آن را روی آنتن می برند. حتی شبکه های غیر خبری نیز از این موج رسانه ای بی بهره نمی مانند و لحظه به لحظه آن را گزارش می کنند. اما اینجا ،در کربلا... خبری از گزارش زنده رسانه های چشم پرکن نیست که نیست! تمام دوربین ها انگار آب شده اند و رفته اند روی زمین! چشم تیز می کنی که شاید کربلا زیرنویس خبری باشد اما انگار شمریان تریبون به دست این اجازه نداده اند سوئی از این نور حتی از زیرنویس ها چشمک بزند.چند ماه قبل تر بی بی سی اگرچه حاضر می شود در یک حرکت غیر حرفه ای تنها به مدت چند دقیقه با پشت صحنه ای از تجمع زباله های حاجیان در منا، گزارشی از موسم حج پخش کند اما اینجا حتی از مشکلات و کمبودهایش هم گزارش پخش نمی کنند. تجمع بیش از بیست میلیون نفر در یک روز در تاریخ بشر بی سابقه است اما کتاب گینس هم انکار این یک روز هنگ می کند. ماراتن هل دادن کالسکه! گشاد ترین دهان جهان، پوشیدن  245 تی شرت، بلندترین گوش سگ دنیا، شکستن کاسه با یک انگشت، بلندترین ریش و سبیل و ناخن .....اما خبری از کربلا نیست که نیست گویی این شهر تازه از زیرخاک برآمده و در نقشه ها نبوده است....

پرده چهارم: ما را به این رسانه ها امید نبوده و نیست. بالاترین رسانه حضور است و حضور است و حضور...


 




برچسب ها : اربعین برچسب ها : رسانه



دوسه سالی هست که بحث برسر تصاویر ونمادهای مورد استفاده در لوازم التحریر دانش اموزان به رسانه ها مکتوب و غیر مکتوب کشیده شده است. در هفته های اخیر و به مناسبت برپایی نمایشگاه لوازم التحریر در مرکز نمایشگاه های بین المللی تهران این بحث اوج بیشتری گرفت. چند نکته در این رابطه به نظرم رسید که توجه به آنها خالی از لطف نیست:

1-     یکی از نعمت های خدا دغدغه بجا و مناسب است. اصل اینکه گروه ها و لایه های مختلف فرهنگی در کشور اعم از مسوول و غیر مسئول به نوعی باور کرده اند ساماندهی  نمادهای فرهنگی و استفاده از آن در بازار لوازم التحریر آن هم با چند میلیون مشتری و گردش مالی بیش از چهار هزار میلیارد تومان یک ضرورت است در نوبه خود جای شکر دارد چه اینکه در بعضی از موارد مشابه مانند مقوله حجاب در برخی رده های مدیریتی هنوز این باور وجود ندارد که ما هدف تهاجم فرهنگی و بلکه زخم خورده آنیم. برای دیدن این زخمی ها نیازی به رفتن به بیمارستان نیست و می توان به محض اراده آنان را در سطح خیابان ها و یا کلاس های دانشگاه پیدا کنید!

2-    اگرچه دغدغه مندی مقدس است و محترم اما پایان مسیر متعالی شدن جامعه نیست. چه اینکه خیلی از دغدغه ها نیاز به فراگیر شدن در سطح جامعه و هم چنین اجرایی شدن مقدمات آن برای رسیدن به سطح مطلوب دارند کما اینکه در جامعه ما بسیاری از قوانین مدون جامع و مطلوب اما خاک خورده وجود دارند که تشنه و منتظر اجرا توسط متولیان امر هستند. در راستای همین نکته گروهی از دغدغه مندان نسبت به تصاویر واشکال روی لواز التحریر با این استدلال درست که تصاویر مرتبط با ذهن کودک به نوع در مفهوم سازی ارزشی او تاثیر گذار است آستین ها را بالا زده و خود دست به چاپ مقادیر زیادی دفترچه با آرم و نمادها ملی و مذهبی نموده اند. در این دفترچه ها که بنابر شنیده ها از کیفیت خوبی هم برخوردار است از عکس شهدا، نمادهای پیشرفت علمی مانند ماهواره امید و هم چنین برخی شخصیت های کارتونی استفاده شده است. تا اینجای کار قابل تقدیر است.

3-    اما نکته مهمی که غرض اصلی از این پست اشاره به آنست اینکه لوازم التحریر خود رسانهنیست بلکه فرآیند و نتیجه رسانه های دیگر است. برای تشریح این بحث به خاطره ای از تجربیات تبلیغی خودم اشاره میکنم. حدود هفت سال پیش برای اولین بار با گروهی از جوانان دبیرستانی در یک امامزاده که محل تبلیغی من به شمار می رفت آشنا شدم که امروزه اکثر انان جزء دوستان صمیمی من هستند. دوسه روزی از اشنایی اولیه من نگذشته بود که طبق برنامه ریزی های قبلی که توسط مدیریت آن مجموعه صورت گرفته بود در یک اردوی 48 ساعته که برای همان نوجوانان تدارک دیده شده بود شرکت کردم. بعد از برگشت از اردو احساس کردم که با یک اردوی دو روزه صد ها ساعت از نظر تبلیغی جلوتر هستم به این معنا که رفاقتی که در این اردو با این مجموعه حاصل شده بود شاید با ده ها منبر و مشاوره حاصل نمی شد. این رفاقت اولیه که البته بعدا هم استمرار یافت باعث شد که بشخصه با یک اصل تربیتی آشنا شوم و آن نیازمندی به رفاقت و محبوب شدن برای اثر گزاری مطمئن  وعظ و نصیحت است. حال اگر بخواهم با این پیش زمینه درباره لوازم التحریر سخن بگویم باید گفت که کودکان ما وقتی برای خرید چند وسیله اموزشی مراجعه می کنند گزینش انها بر اساس الگوهایی است که رسانه ها قبلا به ذهن انها تزریق کرده اند. به دیگر سخن از لحاظ اقتصاد فرهنگی زمانی یک دفترچه با عکس شهید همت و امثال او فروش خوبی خواهد داشت که این شخصیت قبلا به طرق مختلف ( مانند فیلم و کارتون) محبوب و مورد علاقه شده باشد که در این صورت کودک در راستای علاقه خود نه تنها دفترچه بلکه تمامی لوازم مورد نیاز اتاق خود را و حتی کاغذ های دیواری اتاق خود را منقش به عکس سردار خیبر خواهد کرد بدون اینکه اجباری در کار باشد و بدون اینکه ریالی ضرر اقتصادی به بخش تولیدی وارد شود.

4-    به طور نمونه می توانم به دو مورد موفق مثال بزنم و آن دفترچه های کارتون شکرستان و سریال مختارنامه است. کودکان قبلا از طریق رسانه دیداری ( کارتون شکرستان و سریال مختارنامه ) با شخصیت های مطابق با ارزشهای ملی و مذهبی آشنا شده اند. مخصوصا کارتون شکرستان که از نوعی طنز هم برخوردار است و برای اکثر بینندگان با طراوت و با مزه است. هم چنین بیننده کودک و نوجوان که سریال مختار نامه را دیده است سعی می کند خود را جای این شخصیت مقتدر و در عین حال متواضع بگذارد. این شخصیت ها قبلا در ذهن کودک با او رفیق شده اند و در این فرآیند دوست دارد که تصاویر محبوب خود را در کلیه لوازم و اثاث مربوط به خود ببیند. اما آیا در مورد شخصیت های دفاع مقدس این محبوب سازی انجام شده است؟ به نظر می رسد در مورد شهدا ابتدا باید فرآیندهای سمعی بصری طی شود و نقص گذشته جبران شود و الا نباید منتظر سرمایه گزاری بخش خصوصی در این زمینه بود چونکه عملا سهم قابل توجهی در این بازار نخواهد داشت. برای اینکه عکس یک شهید عرصه را بر عکس بن تن و میکی و موس و دیگر شخصیت های غریب و اجنبی تنگ کند قبلا باید در میدان کارتون و انیمیشن عرصه را برآنها تنگ کرده باشد.

5-    کوتاه اینکه فرزند من وقتی به مغازه یا نمایشگاه لوازم التحریر می رود نمی خواهد دوست یابی کند بلکه می خواهد اثری از دوستان قبلی خودبیابد.





برچسب ها : دین برچسب ها : رسانه



از همان قدیم و ندیم جماعت پارسی قصه ها و کل کل کردن ها داشته اند با تکنولوژی و به قولی مظاهر تمدن جدید. به مرور زمان و تغییرات کلان در نوع نگاه مردم( چه خواص و چه عوام) این مهمانان پیچیده و غرب آشنا به سرعت شدند خودی و بچه محل خودمان. البته این خودی شدن ها خود دارای مراتب مختلف بود. برخی خوش نشینی ها خیلی زود اتفاق افتاد و سریع جزء لاینفک زندگی مردم شد و برخی با تاخیر. موبایل از مصادیق بارز و بلکه شاه بیت قسم نخستین است. وسیله ای ارتباطی که به سرعت از یک شیء قلمبه چند صد گرمی تبدیل شد به نازدانه خوش دست و فراگیر چند گرمی به طوری که اگر یک روز آن را همراه نبریم احساس می کنیم تکه ای از وجودمان کم و در خانه جامانده است. از دست کارخانه دارها و تجار و مسئولین وهم چنین قیمت سرسام آور رسید به دست تک تک مردم حتی بچه های تازه از شیر گرفته شده با انواع قیمت های ارزان اعتباری! در این میان اپراتور جدید تلفن همراه در کشورمان  با برند تجاری رایتل چند شبانه روزی هست که در میان تبلیغات رسانه ای مخصوصا تلویزیون خودنمایی می کند. عکس العمل ها نسبت به رایتل در کشورمان حداقل به سه دسته تقسیم می شود. در اولین نگاه برخی طرفدران رایتل گاه جوری درباره امکانات بکر وهم چنین ضرورت آن ، صحبت می کنند که انگار از نان شب هم  واجب تر است .فهرست کردن مدام فوائد رایتل و تاکید بر خصوصیت چشم پرکن آن یعنی امکان مکالمه تصویری چیزی مثل نماز یومیه شده است که در شبانه روز چند بار تکرار می شود.بعد هم با کمال افتخار می گویند : شنیدن کی بود مانند دیدن ؟ گروه دیگری که محتاطانه تر عمل می کنندرایتل را نه نان شب و یا چیزی شبیه آن بلکه مانند چاقوی دولبه   می دانند که در دست نااهلش آلت قتاله می شود و در دست اهلش ابزار جراحی . می گویند رایتل در کنارفوائد بی شمار مضراتی هم دارد که در استفاده از آن باید فرهنگ استفاده اش هم به جامعه تزریق شود. در نگاه سوم رایتل چیزی مثل مواد مخدر به حساب می آید که نه منافع حداکثری و یا نسبی بلکه فواید اقلی دارد. مخدرات  بلاخره فوائدی دارد ولو در پزشکی ولی این استفاده های عاقلانه در برابر مضرات ان اصلا به شماره نمی آید . اگر بخواهم از قرآن مثال بزنم مانند شراب است که خود قرآن تصریح به فایده داشتن آن می کند ولکن دعوتمان می کند که دو دو تا کردن و اینکه مضرات ان بسیار بیشتر از نفعش است به طوری که شارع حکیم قانع شده است برای حرام کردن ان . حال در مورد رایتل هم با وجود فوائدی که دارد آنقدر باب بزه و سوء استفاده را زیاد باز می کند که برخی مراجع تقلید را قانع کرده است که نسبت به آن واکنش منفی نشان دهند.در تبلیغات رایتل شدیدا از حس عاطفه مخاطب سوء استفاده شده است. اینکه پدری دور از وطن و کاشانه کارنامه خوش نمره فرزندش را از نزدیک ببیند دروغ و بد نیست اما تمام ماجرا هم نیست. خود گردانند گان رایتل هم خوب می دانند با توجه به  شرایط بی سامان فعلی کشور از نظر فرهنگی، پیش و بیش از رد وبدن شدن کارنامه ، تصاویر مربوط به ناموس همین مردم است که با رایتل این سو و ان سو دست گردان می شود و این دقیقا آخرین هجمه ها به حریم خصوصی به حساب می آید. گاه ولع شدید به مدرن شدن در میان طبقات بالا دستی مدیریت کشور هوش و ذهن را می رباید از اینکه اندک نگاهی کنند به مضرات واردات تازه از راه رسیده .برخی دفاع ها از رایتل هم قابل تامل است! آیا براستی رایتل فراگیر و آسان و ارزان و غیر قابل کنترل همان چت تصویری غیر فراگیر و کم سرعت و قابل کنترل نسبی است؟ آیا اینکه در سال هزار و چهارصد و اندی بلاخره مجبور به استفاده از آن هستیم مجوز استفاده در این زمان که ضرورتی هم ندارد می باشد؟آیا رایتل یک ضرورت و واجب تر از نان شب است و یا اینکه .....





برچسب ها : پست مدرنیسم برچسب ها : رسانه



نه اینکه خاطره باز باشم ولی بخدا وقتی به بعضی خاطرات کودکی ام سرک می کشم نمی خواهم به راحتی از آنها دل بکنم....شب های ماه رمضون،با قدم هایی کوتاه اما تند،دستانی فشرده در دستان پدر،محروم از هرگونه وسیله نقلیه ولو در حد ژیان!در سرمای نه چندان معتدل زمستان...اما ناگهان وارد محیطی گرم ،باصفا وشلوغ می شوم به نام مسجد،نشسته پای منبر خطیب ونگاه های کودکانه ای که به دنبال ظرف زولبیا و بامیه این سو و آن سو کشیده می شود! دعا را شروع می کنند ،با اینکه ابوحمزه را کامل می خوانند ولی همه تا آخر پای کارند....

همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه قرار شد عمو تلویزیون هم مسلمان و اهل روزه شود،چه اینکه قبلا تنها مرغ سحر خوانی بود که بعض جماعت شهر نشین را از خواب شیطانی بیدار می کرد ولی حال قرار بر این شد که مسجد را به داخل چاردیواری ها بیاورد.به مرور زمان واقع شدن ماه رمضون در تابستان وکوتاهی شب ها هم مزید بر علت شد که جماعت عظیمی از ابوحمزه خوان ها میخ کوب جعبه جادویی و فیلم های آن شوند.فیلم هایی که اگر چه در سالیان نه چندان دور مایه های خوبی برای طنز و خنداندن ملت داشتند اما این اواخر بیشتر به موضوعاتی مثل قتل ومردن و زیر ماشین رفتن و... می پردازند.این کارناوال تصویر از قبل از افطار شروع می شود تا وقتی که چشمانت پر از خواب می شود.این وسط هم منتی بر جامعه ایمانی نهاده وبه امت مسلمان حدود پنجاه دقیقه فرصت داده اند تا به مسجد روند وکسب فیض کنند...

بگذریم که شاید بعض چیزهاست که من صالح از آن بی خبرم.از نبرد رسانه ای با رقیبان غیر منصف آن ور آبی گرفته تا اعتقاد به اینکه مسجد  در محیط چند رسانه ای دیگر کارآیی سابق را ندارد و شاید هم  اصل روزه گرفتن ویا نگرفتن مردم!

در جایی خواندم که وقتی تلویزیون اختراع شد آن را در خدمت مذهب ومعنویت معرفی کردندبه این امید که بجای رفتن مردم به معبدها ،دیر وکلیسا را به خانه ها بیاورند.شاید در میان جماعت خوش بین مسلمان هم این فکر رسوخ کرده باشد که تلویزیون ما را به نوعی مسجدی می کند و مسافت ها را به صفر می رساند.اما یکی نیست بگوید(فاخلغ نعلیک فانک بالواد المقدس طوی)کجا ونیمه های شب دستی به خربزه ودستی به دوش یار داشتن وپای مراسم احیاء تلویزیون پا را دراز کردن کجا؟ والله العالم




برچسب ها : رسانه



پریشب ها!! با چندین فروند از خویشاوندان رفته بودیم به باغی برای سیاحت.نماز مغرب و عشاء را که خواندیم صحرای محشری بپا شد که نگو و نپرس.از انس وملک گرفته تا درختان انار دور وبرمان همه دربه در به دنبال وسیله ای برقی بودند به نام تلویزیون! همه جا پرشد از حرف ساختمان و پزشکان و نازنین وخانم شیرزاد.بعد از مدت ها خویشاوندان ریز ودرشت ،متحد وچانه به دست،تخمه به دست وخربزه در گلو،در کنار هم دیده شدند وشروع شد تیترا‍ژ سریالی بنام ساختمان پزشکان!

اما در این ساختمان پزشکان چه می گذرد؟

اگر بسان مقاله نویسان در پی کلمات کلیدی این طنز باشیم دو واژه رمز آلود زن و پول پربسامدترین واژگان این مجموعه را رقم می زنند.کلان سالان واصطلاحا سالخوردگان این ساختمان در انحرافی بس زاویه دار از مبانی ارزشی و اخلاقی ما ،نه بعنوان مشاورانی ناصح ودلسوز ، بلکه انسانهایی پول پرست،کلاّش و کلاهبردار،آبرو بر،بی دقت وحتی گاه کودن واحمق معرفی می شوند.

در این ساختمان عجیب، برادر شوهر خانواده همین جور سرش را پائین می اندازد ونور بالا! راست می رود خانه زن داداش.زن داداشی که به اقتضای سیمای جمهوری اسلامی حجاب دارد ولی قاعدتا و بر حسب واقع در خانه خویش بدون حجاب ومشغول استراحت ویا خانه داری است.همین برادر شوهر داستان،محترمانه ترین ناسزایش (به تو چه) است و تازه ترین هجویات را به مخاطبان کم سن وسال خویش آموزش می دهد.

در این ساختمان ، مفهوم حیا  گاه به شیوه آمریکایی یعنی با چاقو وساتور وگاه به شیوه انگلیسی یعنی سلاح پنبه سلاخی می شود به طوری که عمق مثله شدن اخلاق را می توانید از پشت پنجره های آن ،مفت ومجانی به تماشا بنشینید. طبیب نقش نخست این ساختمان،خود دردمندترین نقش ها را بازی می کند وکسی که خود دچار شدیدترین شکست زندگی شده است قرار است دیگران را راهنمایی کند!

در خوش بینانه ترین حالت، ممکن است مهندسان ومعماران این بنای غیر اخلاقی! بگویند ما در پی آن بوده ایم که با نمایش حرکات ناشایست ،آن را طنز گونه نقد کنیم.دلسوزانه عرض میکنم که همیشه وهمه جا نمیتوان با نشان دادن(هست ها) ؛(باید ها ونباید ها) را به کرسی نشاند.صدا و سیمای ما در این مورد یک تجربه تلخ دارد وآن هم مساله دوستی دختر وپسر قبل از ازدواج است.ابتدا خواستند بفهمانند که این ارتباطات هست ونباید باشد ولی رویه جور دیگری رقم خورد بطوریکه مذهبی ترین سریال ها هم از تیغ این اشتباه در امان نماند واز نوعی girl play رنج می برد.

کوتاهه این که، پزشکان این ساختمان،نه خودشان،نه منشی هاشان،نه همسر وبرادرشان ونه پدر ومادرشان هیچ کدام دغدغه اخلاق این جامعه را ندارند.

 




برچسب ها : رسانه


صفحات :
|  1  2  >  |