سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 778912
  • بازدید امروز: 29
  • بازدید دیروز: 15
  • تعداد کل پست ها: 278
درباره
سیدمحمدحسن صالح[90]

منم مثل خیلی ها توی این عالم نفس می کشم . فقط دلم میخواد که زمین وزمان رو آلوده نکنم!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
دین[46] ، شهرضا[35] ، سیاسی[27] ، انقلاب[20] ، خاطره[18] ، سفرنامه هند[15] ، امام حسین[12] ، حجاب[10] ، پست مدرنیسم[10] ، سفرنامه عمره[9] ، رسانه[7] ، قم[7] ، انتخابات[7] ، امام زمان[7] ، اخلاق[5] ، امام رضا[5] ، غدیر علی ممیز[5] ، شادی[4] ، اجتماعی[4] ، پیامبر اکرم[4] ، حضرت معصومه[4] ، حضرت زهرا[3] ، دعا[3] ، انتخابات[3] ، امام خامنه ای[3] ، صبر[3] ، علم[3] ، عبادت[2] ، ماهواره[2] ، مرگ[2] ، مقاله[2] ، نوروز[2] ، سینما[2] ، سفرنامه هندوستان[2] ، زن[2] ، امام حسن عسکری[2] ، ازدواج[2] ، امام جواد[2] ، دوستی[2] ، خانواده[2] ، فلسطین[2] ، کتاب شناسی[2] ، کودک[2] ، شهادت[2] ، حضرت زینب[1] ، حکمت الهی[1] ، حوزه[1] ، بدعت[1] ، ترافیک[1] ، تهاجم فرهنگی[1] ، جنگ نرم[1] ، چهارشنبه سوری[1] ، امام حسن[1] ، اسرائیل[1] ، احترام به والدین[1] ، اخلاق[1] ، اربعین[1] ، آزادی[1] ، امام خمینی[1] ، امام سجاد[1] ، امام صادق[1] ، امام عسکری[1] ، امام علی[1] ، سفر نامه عمره[1] ، سفرنامه بوشهر[1] ، رضاخان[1] ، سفرنامه کردستان[1] ، شب قدر[1] ، شهید بهشتی[1] ، شهید مطهری[1] ، شیطان[1] ، هندوئیسم[1] ، ولایت فقیه[1] ، وهابیت[1] ، کتاب جدید[1] ، مسیحیت[1] ، معرفی کتاب[1] ، مفاتیح الجنان[1] ، عوض حیدرپور[1] ، عید غدیر[1] ، کودک[1] ، ماه رمضان[1] ، ماه شعبان[1] ،

نیمه شعبان  در مدینه

متن زیر را در شب نیمه شعبان امسال در مسجد النبی نوشته ام )

آمده ام تا در کنار رسولخدا بنویسم وکاغذ را خط خطی کنم تا شاید کودک وجودم سواد نیاز وحال را دریابد .شب نیمه شعبان است اما در مدینه انگار نه انگار! ما در ایران تولد مولودی را جشن می گیریم که این جماعت معتقدند هنوز به دنیا نیامده است.

قطعا این حرم قدمگاه اوست.به خیال خودم  در این چند روزه به دنبال او گشته ام اما ندیدمش.اهلش می گویند می آید ومی رود اما مهمان هر نگاهی نمی شود .حق هم دارد ،آخر این چشم یا باید خال زیرلب مجریان عروسکی ام بی سی را ببیند ویا خال گونه امام مهدی را .

وای که اگر مدینه دست ما بود چه می شد .همه جا چراغانی بود وپر از نقل وتنقل.آن وقت نیروگاه برق مدینه مجبور بود با تمام ظرفیت کار کند.در آن ساعات حتی انباشت نامنظم لیوان های یکبار مصرف هم زیبا می شد ودیدنی .هر جا می رفتی نو افشانی بود گاه ساده وگاه با چراغ رنگی.

آقاجان ،اینجا ،در مدینه ،تاریخ تولد تو را اشتباه گرفته اند .اصحاب فیل دچار آلزایمر شدید شده اند.ساحل نشین وبیابان نشین همه دارند راه می روند اما مطاف را اشتباه گرفته اند .اینجا بد جوری شیر تو شیر است .نام ابوهریره را کنار نام علی(ع)نوشته اند.در نمازشان قنوت را کمپلت تعطیل کرده اند .قنوت یعنی همان منفذی که ما انسانها می توانیم در نماز با هر زبانی رک وپوست کنده با خدا اختلاط کنیم.چند بار در نماز جماعت اینجا شرکت کرده ام  اما یه چیزی کم داره.به خدا به خاطر خرق عادت نیست .یک حس واقعی است.

ای امام من

آپارتمانها دور بقیع را محاصره کرده اند.کبوتر ها برای پرواز فقط بقیع را دارند وبس.داخل مسجد خنک است اما دلها عرق دارد .

ای خنکای دلها  تولدت مبارک   




برچسب ها : امام زمان برچسب ها : سفرنامه عمره



فرائض موبایلیه !

نمونه ای از اهتمام هم وطنان به انجام مستحبات وعبادات در مساجد مختلف شهر مدینه !!!




برچسب ها : سفرنامه عمره



قبرستان بقیع در یک صبح تابستانی

سه روز از مرداد ماه هشتاد و نه گذشته است.نیم ساعتی بعد از اذان صبح دربهای بقیع را باز می کنند .گرچه هوا هنوز تاریک بود اما موج جمعیت شیعیان خورشید خانم را هم شرمنده کرده است.می خواهد طلوع کند واز قافله عقب نماند .با رسیدن اولین اشعه ها به زمین  تازه نمایش کبو ترهای بقیع شروع شد که چه خاکبازی وشیدائی را به راه می اندازند .

در بقیع آه ها سنگین است.خبر از بغضی جانکاه می دهد ونامه ای از مظلومیت مضاعف را پیش پای تو پهن می کند .از طرفی خوانده ای ویا شنیده ای که این قبرستان را بخاطر کثرت بقعه هایش بقیع خوانده اند و از سوی دگر الان از آن بقعه ها جز چند سنگ چیز دیگری نمی بینی.

تلاطم جان است اینجا.ترافیک اشک ونبرد ساکت حق وباطل.نمی دانم تا بحال یک نوزاد را در اولین ساعات تولدش دیده اید یا نه ؟گریه اش نشانه سالم بودنش است .شما با گریه در بقیع  می فهمید که قبل از این در مرحله جنینی بوده اید و  تازه می خواهید متولد شوید،بیرون آمدن از شکم جهالت ورهیدن از دامن غفلت.تازه می خواهید با نور آشنا شوید.کارت تولد شما در بقیع صادر میشود وآغازیدنی متفاوت کلید می خورد.فیلم بقیع نور وصدا نمی خواهد ،تنها تصویر چهار قبر خاکی اشک های تماشاگران را به پهنای صورت جاری می کند.

ترکیدن بغض ها در اینجا  خبر از عقبه ای تاریخی میدهد.این قصه ‍،قصه اکنون نیست .به طفولیتی برمی گردد که پدر ومادر ما را از جا بلند نمی کردند جز با نام علی،از لیوان آب جدا نمی شدی جز با نام قشنگ حسین ودر خانه خدا را نمی زدی جز با واسطه قرار دادن شفیعه روز جزا.به دست وپاهای قطع شده ای برمی گردد که مقابل متوکل کم نیاوردند و صاحبانشان را به کربلا رساندند .بازخوانی ناله های شیعیانی است که به جور زمانه در دم وباز دم تاریخ ،زنده به گور شدند اما دست از ولایت برنداشتند.شمشیر خوردند،تهمت شنیدند ،زیر تانک رفتند اما کم نیاوردند.

البقیع وما ادریک ماالبقیع

ای باءبسم الله خاک ها و ای لیله القدر خلقت که برتر از هزار زمین همگنی ......

ای کرشمه وناز هستی......

ای سکوت زلزله وار......

ای نقطه تلاقی غربت و عزت ......

ای نای تنفس شیعه و ای خط استواء اعتقادات ما......

ای بکرترین نقطه جغرافیای مظلومیت......

ای خال زیبای مدینه...........

ای بقیع...

 

 




برچسب ها : سفرنامه عمره



اولین حضور در مدینه

فاصله هتل تا مسجد النبی اندازه یک نماز مستحبی از نوع ایرانی !! بدون هرگونه تعقیبات است .بعد از خوردن شام همه در لابی هتل جمع شدیم ودر معیت حاج اقا معین شیرازی عازم بارگاه نبوی شدیم.هر چه نزدیک تر می شدیم نبض قلبها تندتر می شدودر این میان بعضی هق هق گریه ها شلوغی دست فروشهای راه را از یادم پاک می کرد.چه حرف زیبا و زیبنده ای زد حاج آقا:

فکر نکنید که شما دارید به پیامبر سلام می کنید .هیچ کس در سلام کردن از رسول مهر ورحمت سبقت نگرفته است.

ای پیامبر وای پدر ،امیدوارم جواب سلام فرزند گنهکارت را به دیده اغماض ببخشی..داخل محوطه مسجد اجتماع ممنوع است .بهترین تعبیری که میشه برای وهابی ها بکار برد اینست که استاد حال گیری هستند .با ریش های طالبانی وقیافه های عبوسا قمطریرا یه حلال حلال،حرام حرامی راه انداخته اند که نگو ونپرس.بعد از گذشت یک نیم دایره رسیدیم به محل کوچه بنی هاشم .ترجمه دلی اش می شود دروازه مظلومیت شیعه .بعنی فاصله میان باب البقیع وقبرستان بقیع .سالهاست آن را خراب کرده اند .حکومت سعودی در ودیوار مسجد النبی را اسیر یک نظم نامیمون کرده است .کجاست آن پستی وبلندی هائی که محل عشق بازی حاجی ها بوده است.قبرستان بقیع شب ها بسته است .حتی پشت نرده ها هم نمی شود رفت.در کوچه بنی هاشم که تا دهه پنجاه هم آثارش باقی بوده ، خانه های امام سجاد وامام صادق وامام حسن مجتبی (علیهم السلام )وجود داشته است.آقای رسول جعفریان در کتاب آثار اسلامی مکه ومدینه چند تا عکس قدیمی از کوچه بنی هاشم را چاپ کرده است .دمپائی ام را درآوردم تا ملائکه آزرده خاطر نشوند ‍،فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی  اینجا قدمگاه امامان ما بوده است.هیچ یک از ائمه با اشتیاق مدینه را ترک نکردند ودر تمام هجرت ها نوعی اجبار واکراه جلوه گری می کند.همان مدینه ای که قبل از ورود رسول الله تنها دو یا سه اسم داشت اما به برکت حضور پیامبر صاحب هشتاد اسم شدکه گل سرسبد آنها مدینه النبی است.







تاریخ :شنبه دوم مرداد1389

ساعت دوازده خودم را به پارک ریحانه رساندم .محوطه ای نزدیک کمربندی قم والبته روبروی نمایشگاه بین المللی!!!قم.با اینکه مدیر کاروان تاکید کرده بود که در وقت بدرقه خانواده های ساکن قم نیایند تا هم کارها سریع انجام شود وهم مجردها حالشان گرفته نشود اما از داخل شهر که هیچ از شهرهای اطراف هم بصورت کاروانی برای بدرقه آمده بودند .بعد از حدود یکساعت معطلی به طرف تهران وفرودگاه مهرآباد به راه افتادیم.چهار اتوبوس پر از آخووووووند که تقریبا همگی نسبت به سکوت وسر جا نشستن حساسیت منفی وشدید دارند!در اتوبوس کم کم ظرفهای یکبار مصرف رویت شد وما دست بر شکم فکرکردیم ناهاری در کار است اما یک کشک ساییدنی بیش نبود .ظرفها پر از میوه ها وساندیس هائی بود که غلط نکنم از جلسه چهارشنبه روی دست مدیر کاروان باد کرده بود .به بزرگواری خودمان بخشیدیم وحواله کردیم به شام داخل هواپیمای سعودی.

نزدیک ساعت سه به فرودگاه رسیدیم .نماز شکسته مان را شکسته شکسته خواندیم ومنتظر شدیم که ما منتظران را به سالن انتظار راهنمایی کنند.نمی دانم آیا فرودگاه مهر آباد اینهمه طلبه را یکجا به خود دیده است یا نه ؟امیدوارم برکات سرریز نشود.در جلسه چهارشنبه گفتند که نود درصد کاروان از جمله خودم حج اولی هستند اما در فرودگاه فهمیدم که نه آقا !قضیه فقط این نیست بلکه  حدود نصف کاروان اصلا تابحال فرودگاه را ندیده اند !  یاد ده سال پیش افتادم واولین سفر هوائی ام به مشهد همراه با خانواده ودوستان. امیدوار بودم که هواپیما تاخیر ی از نوع ایرانی نداشته باشد.با پنجاه دقیقه معطلی ساعت شش بعداز ظهر هواپیما پرید.خدمه هواپیما بیشتر از جنوب شرق آسیا هستند با لهجه وزبانی کاملا عجیب وخنده دار ،خیلی سعی کردیم آبرو داری کنیم اما نشد که نشد .چاره ای نیست بلاخره طبق فرموده قرآن اختلاف زبان ها هم از آیات ونشانه های  الهی است.در این میان فقط یک خدمه مصری بود از شهر اسکندریه .با او انگلیسی اختلاط مختصری کردم .هم پروازی های ما که دو کاروان از استان تهران بودند با تعجب نگاه می کردند.شاید از نزدیک یک طلبه انگلیسی گو را ندیده بودند.بعضی هاشان آمدند از باب رو کم کنی دو کلمه انگلیش اسپیکینگ کنند اما بعد از خجالت یادشان رفت خداحافظی کنند.

دو ساعت وچهل پنج دقیقه گذشت .آرام وبی دغدغه ،فرود نزدیک می شود وصلوات ها هم لحظه به لحظه بلند تر .کنار دستی ام صدایش صلواتش بیشتر شبیه جیغ زدن بود .گفتم اخوی بی خیال ،یه چند تاشو بذار واسه برگشتن .بعد هم خودم داد زدم :ایشاالله لال نشی بلند صلوات

پرواز نشست .فرودگاه مدینه یک فرودگاه نقلی وبامزه است .برخلاف شنیده ها بیش از یک ربع در فرودگاه معطل نشدیم .نه از عکس برداری خبری بود ونه از اثر انگشت گرفتن .شاید هم ترسیده بودند ومی خواستند  زودتر از شر ما راحت شوند .

مستقیم رفتیم هتل دره اندلس.دقیقا روبروی مسجد النبی .بعد از گرفتن غسل زیارت وخواندن نماز به راه افتادیم  برای زیارت قبر پیامبر .خدا دعایم را مستجاب کرد .در کمتر از بیست چهار ساعت از گذاشتن آخرین پستم در وبلاگ چشمم به گنبد سبز رسول الله  افتاد ......

 

 

 

 




برچسب ها : سفر نامه عمره


صفحات :
|  1  2  >  |