سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 781844
  • بازدید امروز: 82
  • بازدید دیروز: 65
  • تعداد کل پست ها: 278
درباره
سیدمحمدحسن صالح[90]

منم مثل خیلی ها توی این عالم نفس می کشم . فقط دلم میخواد که زمین وزمان رو آلوده نکنم!

جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی



ابر برچسب ها
دین[46] ، شهرضا[35] ، سیاسی[27] ، انقلاب[20] ، خاطره[18] ، سفرنامه هند[15] ، امام حسین[12] ، حجاب[10] ، پست مدرنیسم[10] ، سفرنامه عمره[9] ، رسانه[7] ، قم[7] ، انتخابات[7] ، امام زمان[7] ، اخلاق[5] ، امام رضا[5] ، غدیر علی ممیز[5] ، شادی[4] ، اجتماعی[4] ، پیامبر اکرم[4] ، حضرت معصومه[4] ، حضرت زهرا[3] ، دعا[3] ، انتخابات[3] ، امام خامنه ای[3] ، صبر[3] ، علم[3] ، عبادت[2] ، ماهواره[2] ، مرگ[2] ، مقاله[2] ، نوروز[2] ، سینما[2] ، سفرنامه هندوستان[2] ، زن[2] ، امام حسن عسکری[2] ، ازدواج[2] ، امام جواد[2] ، دوستی[2] ، خانواده[2] ، فلسطین[2] ، کتاب شناسی[2] ، کودک[2] ، شهادت[2] ، حضرت زینب[1] ، حکمت الهی[1] ، حوزه[1] ، بدعت[1] ، ترافیک[1] ، تهاجم فرهنگی[1] ، جنگ نرم[1] ، چهارشنبه سوری[1] ، امام حسن[1] ، اسرائیل[1] ، احترام به والدین[1] ، اخلاق[1] ، اربعین[1] ، آزادی[1] ، امام خمینی[1] ، امام سجاد[1] ، امام صادق[1] ، امام عسکری[1] ، امام علی[1] ، سفر نامه عمره[1] ، سفرنامه بوشهر[1] ، رضاخان[1] ، سفرنامه کردستان[1] ، شب قدر[1] ، شهید بهشتی[1] ، شهید مطهری[1] ، شیطان[1] ، هندوئیسم[1] ، ولایت فقیه[1] ، وهابیت[1] ، کتاب جدید[1] ، مسیحیت[1] ، معرفی کتاب[1] ، مفاتیح الجنان[1] ، عوض حیدرپور[1] ، عید غدیر[1] ، کودک[1] ، ماه رمضان[1] ، ماه شعبان[1] ،

دهه شصت را رد کرده بودیم .رسیدیم به سال هفتاد وچند.یک و دو وپنجش را فراموش کرده ام.فقط یادم می آید که در مدرسه بچه ها با آب وتاب خبر از تکنولوژی نوبری می دادند به نام موبایل.وسیله ای  بدقواره ولی کلاس دار که هر چقدرهم که تقلا می کردی در جیب جا نمی شد، همه جا هم آنتن نمی داد وعین بچه باید تر وخشکش می کردی.اما این تازه اول کار بود.موبایل هر روز کوچکتر وبه روز تر و از آنطرف فراگیرتر شدبه طوری که بچه های قد ونیم قد هم قبل از اینکه بتوانند بابا ومامان را تلفظ کنند بجای جغجغه ، با گوشی های رنگ ووارنگ همدم شدند! حالا دیگر برای خیلی ها موبایل واقعا همراه  شده است .در خواب وبیداری ، در مقدس ترین جاها هم رهایمان نمی کند وبا عزیزترین کسانمان رقابت تنگاتنگ دارد.موبایل امروزه جوان رعنایی شده است. عضو خانواده ها شده است ودر سرزمین پارسیان طبق آمار حداقل پنجاه میلیون از آن را می توانی به راحتی پیدا کنی ......

موبایل خوب است ویا اینکه اططلاحا جیز است!؟ اما وشاید را کنار بگذارید....در اینکه نمادی از تکنولوژی است و فرهنگ خاص خودش را به خورد ما می دهد هم شکی ندارم.دروغ هم نیست که موبایل ایجاد فاصله کرده است میان برادر وبرادر وحتی همسایه وهمسایه. به نوبه خود فساد آور است و سلاح ابلیس.خمیری است که هر نوع طرحی را با آن می شود جفت وجور کرد ولی زیبائی هایی هم دارد....

عیدهای ملی ومذهبی ترافیک دیدوبازدیدهای پیامکی است.نگویید که اس ام اس جای صله رحم را غصب کرده است چون که در عصر قحطی عاطفه ها ودر زمانی که بوق ماشین جائی برای شنیدن نم نم باران نمی گذارد همن چند حرفی هم که برای عرض تبریک رد وبدل می شود غنیمت است. بسیاری از معارف الهی در قالب حدیث آیه وحکایت را از همین راه می توان انتقال داد.خیلی دلخوری ها را می شود سربسته حل وفصل کرد.بعضی ها را نصف شب به یاد خدا انداخت! والبته دوستان را به یاد هم.

ولی .....یادمان باشد که همراه ما فقط خداست .فقط وفقط ............خدددددددددددددددددددددددا




برچسب ها : اخلاق برچسب ها : پست مدرنیسم



تعبیری که از عید سعید غدیر خم شده است عید الله الاکبر است.یعنی به نوعی از دیگر روزهای عید اسلامی یعنی عید فطر وقربان و هم چنین جمعه یک سر وگردن بالاتر است.عید غدیر خم عید ایمان حقیقی است و برجستگی مهمی در تاریخ شیعه به حساب می آید.با دقت در سیره ائمه اطهار علیهم السلام متوجه می شویم که آن بزرگوران در پاسداشت غدیر ما را به اعمال وسنت های خاصی توصیه کرده اند که جمع این آداب به نزدیک چهل مورد می رسد.خلاصه این اعمال وآداب که می توان از آن به فقه غدیر یاد کرد از این قرار است:

افطاری دادن،عقد اخوت، برائت از دشمنان، پوشیدن لباس نو وپاکیزه، تبریک وتهنیت گفتن، تبسم ، توسعه زندگی ،جشن گرفتن، حمد کردن، دعا ، دید وبازدید، روزه ، زیارت ، زینت ، شادی کردن، شکر گزاری ، صدقه دادن ، فرستادن صلوات ، طعام دادن ، عبادت ، عطر زدن ، انجام عمل صالح ، غسل ، برطرف کردن نیاز وحاجت مومنین، گذشت وآشتی کردن، گشاده رویی ، مساوات ، مصافحه ، مهربانی وعطوفت ، مهمان کردن ، نماز ، وام گرفتن برای کمک به دیگران ، هدیه دادن وهمایش

یکی از مهم ترین معارف بکر وکار نشده در متون مربوط به عید غدیر جزئیاتی است که  راهبرد مذهب شیعه را در شادی اجتماعی تبیین وتفسیر می کند.اصولا شادی دینی دارای یک ساختار کلی است وآن پرهیز از غفلت وفراموشی خداوند در لحظه لحظه زندگی است.این اصل اساسی در تمام خروجی های وحیانی که بعنوان سیره شادی به ما عرضه شده است موج می زند.لذا می بینیم که بسیاری از سنت های اعیاد دینی مستقیما به عبادات مربوط می شود مانندنماز عید فطر وقربان ویا روزه عید غدیر که معادل شصت ماه است.با اینحال توصیه هایی از معصومین می بینیم که مستقیما به شادی اجتماعی مربوط می شود.در این توصیه ها گاه اجتماع کوچک اما اثر گزار یعنی خانواده لحاظ می شود و امر به توسعه رزق برای خانواده می شود ، گاه دربعدی وسیع تر امر به هدیه وتبسم واطعام وکارگشایی می شود ودر بعدی کلان تر توصیه به برگزاری همایش مومنین ومجلس جشن سرور می شود.جالب تر از همه اینها توصیه به علنی کردن شادی در روز عید غدیر است به طوری که این سرور محدود به کنج خانه ها نشده ودر جای جای جغرافیای شیعی مشهود باشد.همه اینها رمز گشایی از این حقیقت است که در تفسیر شیعی از شادمانی منحصرا فردیت لحاظ نشده و توصیه هایی سرتاپا مسئولانه جهت برقرار شدن جو شادی صادر شده است تا آن حد که یکی از آداب غدیر را گرفتن وام جهت رفع مشکل از مومن دیگری می داند.دین ما از نظر آموزه های شادمانگی فقیر نیست ولی باید اذعان کنم که در باره سنجش فقیهانه و واقع بینانه آداب شادی بسیار کم کار بوده ایم به طوری که ممیزی های یک مجلس شادی وتفاوت آن با مجالس عزا هنوز ترسیم واستخراج نشده است.

وخوشا آن کیش وآیینی که در شادترین لحظات هم رد پایی از غفلت به جای نمی گذارد.

گزارش تصویری: آذین بندی و چراغانی در آستانه میلاد با سعادت حضرت مهدی (عج)




برچسب ها : شادی برچسب ها : عید غدیر



سخت مجروح و ناتوان شده بود.تن زخمی وخسته اش را به قصر فرمانداری آوردند.چشمان تیزبینش به کوزه آبی افتاد.کاسه ای از آن راطلب کرد.ظرف آبی آوردند.نشست و به دیوار تکیه کرد.همین که خواست لبی تر کند خون های صورت ودندانش آب را آلوده کردند.آب را عوض کردند اما قطرات خون دست بردار نبودندو حتی برای سومین بار هم کاسه آب خونابه شدو دندانهایش به درون کاسه ریخت. حرفی نزد مگر کوتاه وجانسوز، انگار نماینده سیدالشهداء یقین کرده بود که باید حسین گونه از این دنیا رخت بربندد.به بالای دارلاماره هم که بردندش نگاهش مدام به سوی کاروان حسین بود وتمام جانش فریاد می زد که : حسین میا به کوفه ، کوفه وفا ندارد... واینچنین روضه عطش از مثل فردا روزی  با عطش مسلم بن عقیل کلید خورد...

امام شیعیان است وحجت خدا بر روی زمین.سجده هایش معروف است ومناجاتش جگر سوز.معصومی است که تک تک صحنه های نینوا را به چشم خود دید و آه های عمیقش خبر از نیم روزی عجیب در جوانی عمرش می دهند. در بازار مدینه را ه می رود.ناگاه چشمانش به کوزه آبی می افتد که ابزار دست ساقی است برای سیراب کردن تشنه لبان.می زند زیر گریه .اهل کوچه وبازار عبارات معروف بازمانده کربلا را در چنین اوقاتی از بر دارند.شاید زودتر از خود امام دور و بری ها هم نوا می شدند .روضه عطش امام سجاد به دل همه آتش می زند:قتل بن رسول الله عطشانا،قتل بن رسول الله جائعا   ای مسلمین، جگر گوشه رسول ، همو که پیامبر بار ها بوسه بارانش کرد در سرزمین کربلا به دست گروهی که خود را مسلمان می نامیدند گرسنه و تشنه لب به شهادت رسید....

اما روضه عطش اصلی دویست سالی بعد از عطش علی اصغر وعلی اکبر شروع شد.از امام باقر تفسیر آخرین آیه سوره ملک را پرسیدند. قل ارایتم ان اصبح ماءکم غورا فمن یاتیکم بماء معین (بگو خبرم دهید اگر آبتان فرو رود چه کسی آب روانتان میدهد)حضرت پاسخ داد :  هذه نزلت فی الامام الغائب.یقول: ان اصبح امامکم غائبا عنکم لاتدرون این هو؟ فمن یاتیکم بامام ظاهر یاتیکم باخبار السموات والارض وحلال الله وحرامه (تفسیر نورالثقلین ج5 ص387) امام فرمود تشنگی اصلی را آخرالزمانی ها می کشند.در میان امواج فتنه ها وشیطنت ها و بی انصافی ها دستشان از امام کوتاه است.امامی که خبرشان می دهد از کنه آسمانها وزمین وحلال وحرام الهی، حجت خدا غائب است و امت تشنه لب...

خدایا به لب تشنه حسین وسفیر حسین ، فرزند حسین را برسان.




برچسب ها : امام حسین



بعید می دانم در طول تاریخ بشر واژه ای تودل بروتر از آزادی در مباحث کلان سیاسی واجتماعی وجود داشته باشد.کلمه ای مفید ، مختصر وصد البته راه باز کن وبرای خیلی ها کار چاق کن! چیزی شبیه آچار فرانسه است که می توانید  هر قانون خرد وکلانی که نگاه چپ به امیال و منافع شما کند را براحتی از میان بر دارید. خرج زیادی ندارد .فقط چند تا آدم قد بلند و پوست کلفت می خواهد باضافه دو سه تا پلاکارد رنگارنگ در محکومیت نقض آزادی آن وقت است که طرف مقابلتان باید دراز گوش بیاورد و باقالی بار کند.....

یکی از مهم ترین جاهایی که آزادی نقش پیراهن عثمان را بازی کرده و می کند  مساله حجاب است. خدا می داند که بازی گردان های این حکایت چقدر آدم های معصوم را به اسم اینکه حجاب منافی با آزادی است از این ضروری دین دلزده ویا حتی متنفر کرده اند. همینکه اسم حجاب را می آوری از جهات شش گانه به سویت حمله می کنند که ای آقا پس آزادی چه می شود؟ من هم در چنین مواقعی فقط یک سوال می پرسم وبس.آزادی یعنی چه؟ اینجاست که همه ....

آزادی مفهومی مقایسه ای وسنجشی است.به اصطلاح اهل فن مفهوم فلسفی است یعنی باید چیزی با چیز دگری سنجیده شود تا مفهوم انتزاع شود.خب ما انسان را با چه چیزی مقایسه می کنیم؟ معمولا آنچه که زوج انسان در این موارد حساب می شود هدف خلقت جهان وبطور خاص هدف خلقت انسان است .اگر انسان شناسی مکتبی بر پایه لذت طلبی حداکثری باشد طبیعتا در پی آنست که همیشه لذت ها ومخصوصا لذت جنسی به آسانی و بدون هیچ محدودیت خاصی در دسترس باشد.یعنی اینکه هر آنچه باعث تاخیر در لذت جسمانی انسان می شود به نوعی نقض آزادی است. از لوازم این تفکر مزاحم بودن حجاب وپوشش برای آزادی است.اما اگر هدف را قرب به خداوند بدانیم  و انسان را با حقیقت قرب مقایسه کنیم در این میان گناه و بی بند وباری نوعی مانع  از رسیدن به مقصد به حساب می آید . هر ابزاری که بتواند این موانع را بردارد ما را بیشتر به آزادی می رساند.آزادی در این نگاه متعالی هر ان چیزی است که انسان را بیشتر از گناه دور کند.این آزادی را ممکن است در ظاهر بندگی بنامیم . اشکالی ندارد.ولی این بندگی همان چیزی است که باعث افتخار پیشوایان دین بوده است(کفی بی فخرا ان اکون لک عبدا).

حال به نظر شما به عنوان یک مسلمان حق نداریم بگوییم که حجاب نه مزاحم آزادی بلکه خود آزادی است؟




برچسب ها : حجاب برچسب ها : آزادی



جوان برای درست کردن تار موسیقی به بازار اصفهان آمده بود.مسافت زیادی را طی کرده بود ومی خواست با تاری سالم به زادگاه وبوم خویش برگردد.از صاحب ضمیری آدرس مغازه ای را پرسید.پیرمرد نگاه نافذی کرد وبا دم مسیحائیش به جوان گفت:آیا به فکر تار دلت هم هستی که اگر پاره شده چه کنی؟ نفس گرم آن پیر مراد همان و تحول جوان همان.آن جوان همانی است که ما امروزه از او به نام حکیم جهانگیر خان قشقایی به نیکی یاد می کنیم.....

خیلی وقت ها طرف حسابمان که ما را بعنوان پناهگاه خود انتخاب کرده ازما نظر و تئوری های قلمبه سلمبه نمی خواهد.شاید مطالعه ودقتش بسیار بیش از ما باشد.اصلا ممکن است بتواند ساعت ها سخنرانی کند وما انگشت به دهان بمانیم . اما تقاضا از سنخ دیگری است..خیلی از جوانان از ما انتظار نفس دارند ونه نظر.چه اینکه بسیاری از طالبان استاد اخلاق در طول تاریخ در واقع جستجو گر نفسی پاک بوده اند و نه تنها ضبط صوتی که منعکس کننده یک سری اقوال و گفته ها باشد.

اما صاحب نفس شدن ، نفس آدم را می برد.خرج دارد وتوشه زیادی را به آب می دهد.صداقت وعبادت می خواهد.گاه باید گمنامی را تحمل کنی.به دنبال دست بوس وکفش جفت کن و صلوات چاق کن برای خودت نباشی.از همه مهم تر اخلاص درست وحسابی می خواهدو هزار باید دیگر...

در این تاریکه بازار دنیا که نااهلان از آسمان وزمین به مستضعفین فکری ما نفس مصنوعی و گاه آلوده می دهند وهمه جا را پر کرده اند از عرفان های کاذب ودست چندمی ما در حال عقب افتادن هستیم.مساله بسیار روشن است.دور وبری های ما عاشق همان نگاهی هستند که زهیر را زیر ورو کرد.از جهنم به کربلایش رساند وجاودانه اش کرد.

و چه کنیم در این قحطی صاحب نفس؟




برچسب ها : اخلاق برچسب ها : پست مدرنیسم


صفحات :
|  <  1  2  3  >  |